سیم کارت‌های اعتباری ثریا، غیر مجاز وارد کشور می‌شود .

سیم کارت‌های اعتباری تلفن‌های همراه ثریا در کشور مجاز است، اما به علت ودیعه‌ی بالای شرکت مخابرات، طرفدار زیادی پیدا نکرد و به صورت غیر مجاز و از طریق مسافران وارد کشور می‌شود.»
“بابک تهرانی”، مدیر فروش سابق نمایندگی گوشی آکاتل و مسوول فروش سابق شرکت ارایه دهنده سیم‌کارت ثریا، در گفت‌وگو با خبرنگار سرویس IT خبرگذاری دانشجویان ایران با بیان این مطلب اظهار کرد:« عدم توانایی شرکت مخابرات برای عملی کردن آنچه که برای ثبت نام ماهواره‌ی ثریا در دستور کار قرار داد، باعث شد تا مردم به سیم کارت‌های اعتباری که از دبی تغذیه می‌شد روی آورند. تهیه‌ی آسان و نداشتن مشکلات مربوط به پرداخت قبض و قیمت مناسب این سیم کارت‌ها باعث شد که سیم‌کارت‌های اعتباری مصرف خاصی در بازار پیدا کند.»
وی افزود:« بیشترین مصرف سیم کارت‌های اعتباری در افغانستان، عراق، روسیه، اروپا و مکان‌هایی است که امکان آنتن‌دهی خوب تلفن‌همراه وجود ندارد.» تهرانی تصریح کرد:« در حال حاضر دو نوع سیم کارت اعتباری در بازار وجود دارد که قیمت آن ‌١٩٨ دلار و ‌٦٦ سنت و ‌٥٢ دلار و ‌٨١ سنت است و شرکت مخابرات نیز با مبلغ ‌٤٢٤ هزار تومان به ثبت نام این سیم کارت اقدام کرده است.»
این فعال در حوزه‌ی فروش سیم کارت، اظهار کرد:« سیم کارت ماهواره‌یی ثریا، ‌٣/١ کره‌ی زمین و ‌٩٩ کشور از شبه قاره‌ی هند تا کل اروپا و آفریقای شمالی و مرکزی، آسیای غربی و شمالی را تحت پوشش قرار می‌دهد و تحت پوشش ‌٣ شبکه‌ی ماهواره می‌باشد. با دارا بودن سیستم‌های GPS و GSM کمک زیادی به افراد شاغل در کار معدن و دریا نوردی می‌کند.»
وی افزود:« به غیر از سیم کارت اعتباری ماهواره‌یی ثریا، سیم کارت غیر مجاز دیگری در کشور نیست.»
تهرانی درباره‌ی علت نوسان قیمت سیم کارت‌های معمولی گفت:« تزریق کم سیم کارت به بازار و این که محدوده‌ی خاصی برای فروشندگان در نظر گرفته نشده و هر کس به راحتی قادر به تغییر قیمت‌هاست، همچنین نزدیک شدن تعطیلات و فروش سیم کارت قسطی و عدم نظارت بر روی قیمت‌ها، از عوامل نوسان قیمت سیم کارت‌هاست.»

صدور حکم بر ضد یک ISP در آمریکا

این ISP موظف به افشای اسامی افرادی شد که به طورغیرقانونی موسیقی بارگذاری کرده بودند

طی اقدامی که یک پیروزی برای دست اندرکاران صنعت موسیقی آمریکا محسوب می شود، برطبق حکم دادگاه یک ISP درآمریکا مجبور شد تا نام چهار کاربر خود را که متهم به کپی کردن غیرقانونی موسیقی از روی اینترنت بودند افشا کند. این ISP که Verizon نام دارد بر اساس حکم دادگاهی در واشنگتن باید اسامی این عده را به انجمن RIAA درآمریکا تسلیم کند. کارشناسان معتقدند تداوم اقداماتی از این دست از بارگذاری غیرقانونی موسیقی از روی اینترنت جلوگیری خواهد کرد.

عشق و دیوانگی

در زمانهای بسیار قدیم وقتی هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود، فضیلت ها و تباهی ها در همه جا شناور بودند، آنها از بیکاری خسته و کسل شده بودند.

روزی همه فضایل و تباهی ها دور هم جمع شدند خسته تر و کسل تر از همیشه. ناگهان ذکاوت ایستاد و گفت: «بیایید یک بازی بکنیم مثلا غایم باشک» همه از این پیشنهاد شاد شدند و دیوانگی فورا فریاد زد من چشم می گذارم من چشم می گذارم.

و از آنجایی که هیچ کس نمی خواست به دنبال دیوانگی بگردد همه قبول کردند او چشم بگذارد و به دنبال آنها بگردد.

دیوانگی جلوی درختی رفت و چشمهایش را بست و شروع کرد به شمردن ... یک ... دو ... سه .... همه رفتند تا جایی پنهان شوند!

لطافت خود را به شاخ ماه آویزان کرد.

خیانت داخل انبوهی از زباله پنهان شد.

اصالت درمیان ابرها مخفی گشت.

هوس به مرکز زمین رفت.

دروغ گفت زیر سنگی پنهان می شوم، اما به ته دریا رفت.

طمع داخل کیسه ای که خودش دوخته بود مخفی شد.  

 

 

  

 

 

 و دیوانگی مشغول شمردن بود، هفتاد و نه ... هشتاد ... هشتاد و یک همه پنهان شده بودند به جز عشق که همواره مردد بود و نمی توانست تصمیم بگیرد. و جای تعجب هم نیست چون همه می دانیم پنهان کردن عشق مشکل است. در همین حال دیوانگی به پایان شمارش می رسید. نود و پنج ... نود و شش... نود و هفت. هنگامی که دیوانگی به صد رسید عشق پرید و در بین یک بوته گل رز پنهان شد.

دیوانگی فریاد زد دارم میام دارم میام. و اولین کسی را که پیدا کرد تنبلی بود، زیرا تنبلی، تنبلی اش آمده بود جایی پنهان شود و لطافت را یافت که به شاخ ماه آویزان بود.

 

 

 

 

 

 دروغ ته دریاچه، هوس در مرکز زمین، یکی یکی همه را پیدا کرد به جز عشق. او از یافتن عشق، نا امید شده بود.

حسادت در گوشهایش زمزمه کرد، تو فقط باید عشق را پیدا کنی و او پشت بوته گل رز است.

دیوانگی شاخه چنگک مانندی را از درخت کند و با شدت و هیجان زیاد آن را در بوته گل رز فرو کرد و دوباره و دوباره تا با صدای ناله ای متوقف شد. عشق از پشت بوته بیرون آمد با دستهایش صورت خود را پوشانده بود و از میان انگشتانش قطرات خون بیرون می زد. شاخه ها به چشمان عشق فرو رفته بودند و او نمی توانست جایی را ببیند . او کور شده بود. دیوانگی گفت: «من چه کردم من چه کردم، چگونه می توانم تو را درمان کنم.»عشق پاسخ داد: «تو نمی توانی مرا درمان کنی اما اگر می خواهی کاری بکنی،‌ راهنمای من شو.» و اینگونه است که از آن روز به بعد عشق کور است و دیوانگی همواره در کنار اوست.