تقدیم به او که منو تنها گذاشت و رفت:
وقتی رفت حاشیه درختامون طلایی بود
ماه تو آسمون بود و قحطی روشنایی بود
وقتی رفت غبار نشست رو رویاهای اطلسی
دیگه هیچکسی نشد عاشق چشمای کسی
وقتی رفت دریا دیگه به ماهیا نگاه نکرد
ماه دیگه در نیومد . ستاره ادعا نکرد
وقتی رفت . حاشیه درختامون طلایی بود
ماه تو آسمون بود و قحطی روشنایی بود
وقتی رفت لونه هیچ پرنده ای چراغ نداشت
واسه درد دل . دلم هیچکسی رو سراغ نداشت
وقتی رفت پرنده های کوچه بی دونه شدن
عابرا . رفتنشو دیدن و دیوونه شدن
وقتی رفت . حاشیه درختامون طلایی بود
ماه تو آسمون بود و قحطی روشنایی بود
وقتی رفت یه قطره اشک از شهر چشماش جاری بود
همونو ازش گرفتم آخه یادگاری بود
سلام احسان جان.وبلاگ خوب و قشنگی داری.امیدوارم که همیشه موفق باشی.وقت کردی به وبلاگای منم سر بزن.(نظر یادت نره).خدا حافظ.
زیبا بود...
به نام خدا سلام احسان عزیز خیلی عالی جذاب و دلنشین بود واقعا قشنگ بود
به من هم یه سری بزن خوشحال میشم..........
موفق و موید باشی در پناه ایزدی
مخلصیم خانوم گل